پس از حدود دو ماه از عرضه اپیزود اول بازی Hitman 2016، چند روز پیش اپیزود دوم نیز عرضه شد. اما آیا این اپیزود توانسته انتظارات را برآورده کند؟! با گیمر ایرانی و بررسی اپیزود دوم بازی Hitman 2016 همراه باشید.
پس از گشتوگذاری به نسبت کوتاه در لوکیشن پاریس، حال کچلِ دوستداشتنی ما بازگشته تا اینبار در شهر «ساپینزا» (Sapienza) دشمنان خود را از لب تیغ رد کند. اپیزود اول بازی Hitman 2016 که در شهر پاریس جریان داشت، برای خیلیها از نظر زمانی، کوتاه بود؛ این روند در اپیزود دوم نیز پابرجاست و این بار در عین کوتاه بودن زمان بازی، با لوکیشن به نسبت محدودتر و کم وسعتتری هم طرف هستیم.
در این نسخه از بازی عبارت «فلان کس باید کشته شود» را تا دلتان بخواهد خواهید شنید؛ اصلا ماهیت هیتمن همین است که دشمنان را یکی پس از دیگری از بین ببرد؛ از بین بردنی که خونسردی بینظیرِ خود هیتمن، لذت وصف ناشدنی به آن بخشیده است. همین عبارت (دستور به کشتن یک نفر) تنها راهنمای هیتمن در طول بازی است و این موضوع، کمی روند بازی را سختتر از نسخههای قبل میکند. هیتمن اینبار در اپیزود دوم، مصممتر از همیشه ظاهر میشود تا نشان دهد دشمنان، شانسی در برابر او ندارند.
هیتمن که الان حرفهایتر و خشمگینتر از گذشته شده، ماموریت ویژهای دارد که فقط از عهده خودش بر میآید؛ وظیفه اصلی او نابودی اعضای یک گروه جاسوسی به نام اییاگو (IAGO) است که در اکثر کشورهای جهان فعالیت دارند و هدف آنها اجرای ماموریتهای تخریبی و تروریستی در کشورهای بزرگ اروپایی است. یکی از شاخصترین ویژگیهای این نسخه از بازی که حال پیشرفت قابل توجهی داشته، امکان پیشبرد بازی به نحوه دلخواه است. باز بودن بودن دست و بال گیمر برای پیشبرد بازی را در نسخههای قبلی نیز شاهد بودیم؛ اما حال در Hitman 2016 این موضوع تکاملیافتهتر شده و تجربه بازی را بسیار جذابتر کرده است. آزادی عمل بازی چیزی است که بهHitman 2016، روح تازهای دمیده است. در اپیزود اول بازی در برخی صحنهها، تنوع بالای NPCها دیوانهکننده بودند. به گفته IO Intractive، سازنده بازی، در اپیزود اول، تعداد NPCهای متمایز در یک مکان، بعضا به ۳۰۰ نیز میرسید و این موضوع، چیزی نیست که بتوان راحت از کنار آن عبور کرد.
چیزی که در طول دو اپیزود از بازی به وضوح دیدهایم، امکان تعامل با محیط بازی است؛ تعاملی که به شدت جذاب جلوه میکند. IO Intractive از این لحاظ، دست گیمر را حسابی باز گذاشته؛ برای مثال میتوانید لوستر را بر سر دشمنان بیاندازید یا حتی سقف را بر سر آنها خراب کنید!
این تعامل فقط به از بین بردن دشمنان ختم نمیشود؛ در یکی از صحنههای اپیزود دوم شاهد خبرنگاری هستیم که با فردی در حال مصاحبه است. حال اگر از بین آن خبرنگار و فرد مصاحبهشونده رد شوید، آن خبرنگار شروع به فحش دادن به شما میکند! یا در جایی دیگر وقتی میخواهید وارد دری که دو نگهبان از آن محافظ میکنند شوید، آنها از شما معذرتخواهی میکنند و به شما اجازه ورود نمیدهند.
تنوع موجود در بازی، به طرز محسوسی به بخش مبارزات نیز تزریق شده است و شما میتوانید بازی را مطابق میل خود پیش ببرید. اگر دوست دارید، میتوانید دلتان را به دریا بزنید، تفنگ رایفل را بردارید و با سر و صدای زیاد، بازی را با کشت و کشتار پیش ببرید؛ اما اگر هم دوست داشتید، میتوانید همچون یک قاتل شیک (!) با استفاده از سلاح دوربین دار خودتان و از فاصله دور، دشمنان را از پای در بیاورید.
هیتمن یک قاتل کاملا حرفهای است و برای از بین بردن دشمنان خود، دست به هر کاری میزند. چیزی که من خیلی از آن استفاده میکنم، پیشبرد بازی به سبک مخفی کاری است؛ چرا که استایل مبارزهای هیتمن به گونهای است که شما را مجاب به مخفی کاری میکند. میتوانید دشمن را از فاصله دور شناسایی کنید، با خلاقیت و هوشیاری کمکم به او نزدیک شوید و در نهایت او را ترور کرده و از مهلکه فرار کنید؛ البته در بیش از ۸۰ درصد مواقع، پس از کشتن دشمن اصلی، سربازان دنبالتان میافتند و زندگی را به کام شما تلخ میکنند!
یکی از نکات قابل توجه در اپیزود دوم بازی، تنوع بالای محیط است؛ ساپینزا به بهترین شکل ممکن طراحی شده و جای حرف و حدیثی را باقی نمیگذارد. اپیزود دوم بیشتر در مکانهای عمومی و تفریحی جریان دارد و همین مکانها هم بسیار چشمنواز طراحی شدهاند؛ تنوع افراد موجود در هر منطقه نیز در نوع خود جالب است و برای این موضوع باید سازندگان را تحسین کرد. در ساپینزا مغازههای مختلف، آرایشگاه مردانه، کافینت و دیگر چیزهایی که در یک شهر زنده میتوان یافت وجود دارد و همین موضوع، توجه ویژه IO Intractive به جزییات را نشان میدهد. ساپینزا به عنوان یک لوکیشن، بسیار خوب خود را نشان میدهد و حال و هوای کشور ایتالیا را به ما میشناساند.
«ساپینزا» به بهترین شکل ممکن طراحی شده و جای حرف و حدیثی را باقی نمیگذارد
ماموریت اصلی شما در اپیزود دوم، از بین بردن دو دانشمند بیوتروریسم است که پیدا کردن آنها اصلا کار سختی نیست. همین راحتیِ حاکم بر این اپیزود، کمی آزاردهنده است و از کیفیت آن – به نسبت اپیزود اول – اندکی میکاهد؛ IO Intractive باید بیشتر بر روی نحوه یافتن دشمنان تمرکز میکرد تا این بخش از داستان، بهتر جلوه کند.
اپیزود اول بازی در برخی صحنهها با چاشنی طنز نیز آمیخته شده بود و این موضوع چیزی است که در اپیزود دوم نیز به مراتب به چشم میخورد. در اپیزود اول بازی، هدف اصلی بهبود لِوِل شخصیت بود؛ با این حال، این موضوع در اپیزود دوم، فقط به بخشی از اهداف بزرگ بازی تبدیل شده؛ این بار هیتمن، اهداف بلندمرتبهتری برای خود در نظر گرفته و سعی در عملی کردن آنها دارد.